معنی فارسی put on to

B1

به معنای معرفی یا آشنا کردن کسی با چیزی جدید یا جالب.

To introduce or make someone aware of something new or interesting.

example
معنی(example):

او مرا به یک کتاب عالی برای خواندن معرفی کرد.

مثال:

He put me on to a great book to read.

معنی(example):

او او را با آخرین روندهای مد آشنا کرد.

مثال:

She put him on to the latest trends in fashion.

معنی فارسی کلمه put on to

: معنی put on to به فارسی

به معنای معرفی یا آشنا کردن کسی با چیزی جدید یا جالب.