معنی فارسی put one over on
B1فریب دادن یا به کلاهبرداری کسی را متقاعد کردن.
To deceive someone in a clever way.
- IDIOM
example
معنی(example):
او سعی کرد بر من فریبی بزند، اما نادان شدم.
مثال:
She tried to put one over on me, but I wasn't fooled.
معنی(example):
او فکر میکرد میتواند با آن ترفند بر دوستانش فریب بزند.
مثال:
He thought he could put one over on his friends with that trick.
معنی فارسی کلمه put one over on
:
فریب دادن یا به کلاهبرداری کسی را متقاعد کردن.