معنی فارسی put someone or something through their paces
B1آزمایش کردن یا ارزیابی کردن کسی یا چیزی از طریق یک سری چالش‌ها یا وظایف دشوار.
To test someone or something thoroughly to see how well they perform.
- IDIOM
example
معنی(example):
مربی تیم را در طول تمرین تحت فشار قرار داد.
مثال:
The coach put the team through their paces during practice.
معنی(example):
کارشناس کنترل کیفیت نرم‌افزار جدید را تست کرد.
مثال:
The quality control expert put the new software through its paces.
معنی فارسی کلمه put someone or something through their paces
:
آزمایش کردن یا ارزیابی کردن کسی یا چیزی از طریق یک سری چالش‌ها یا وظایف دشوار.
