معنی فارسی put something into operation
B1به کار انداختن، به معنای شروع به کارکردن یک سیستم یا دستگاه و به حالت عملی درآوردن آن است.
To bring machinery or a system into a state where it is working.
- IDIOM
example
معنی(example):
مهندسان سخت کار کردند تا سیستم را به راه بیندازند.
مثال:
The engineers worked hard to put the system into operation.
معنی(example):
زمانی که ماشینآلات آماده باشند، میتوانیم آنها را به کار بگیریم.
مثال:
Once the machinery is ready, we can put it into operation.
معنی فارسی کلمه put something into operation
:
به کار انداختن، به معنای شروع به کارکردن یک سیستم یا دستگاه و به حالت عملی درآوردن آن است.