معنی فارسی put something into words

B2

بیان کردن احساسات یا افکار در قالب کلمات، به منظور رساندن آنها به دیگران.

To express thoughts or feelings in spoken or written language.

example
معنی(example):

بیان احساساتم به کلمات دشوار بود.

مثال:

It was difficult to put my feelings into words.

معنی(example):

آیا می‌توانی افکارت را برای من به کلمات بیان کنی تا بهتر درک کنم؟

مثال:

Can you put your thoughts into words for me to understand better?

معنی فارسی کلمه put something into words

: معنی put something into words به فارسی

بیان کردن احساسات یا افکار در قالب کلمات، به منظور رساندن آنها به دیگران.