معنی فارسی put-to-the-proof
B1به آزمایش گذاردن، یعنی نشان دادن حقیقت یا قابلیت چیزی از طریق تجربه یا امتحان، معمولاً در شرایطی که ادعایی مطرح شده است.
To test the validity or quality of something through trials or practical demonstration.
- IDIOM
example
معنی(example):
او مجبور بود در طول بحث ادعاهای خود را به آزمایش بگذارد.
مثال:
He had to put his claims to the proof during the debate.
معنی(example):
دستور پخت جدید مهارتهای آشپزی او را به آزمایش خواهد گذاشت.
مثال:
The new recipe will put her cooking skills to the proof.
معنی فارسی کلمه put-to-the-proof
:
به آزمایش گذاردن، یعنی نشان دادن حقیقت یا قابلیت چیزی از طریق تجربه یا امتحان، معمولاً در شرایطی که ادعایی مطرح شده است.