معنی فارسی skin-and-bone
B1پوست و استخوان، به وضعیتی اشاره دارد که شخص به شدت لاغر شده و گاهی اوقات به خاطر بیماری یا گرسنگی است.
Extremely thin, usually due to lack of food or illness.
- IDIOM
example
معنی(example):
بعد از بیماری، او فقط پوست و استخوان بود.
مثال:
After the illness, he was just skin and bone.
معنی(example):
آن سگ پیر بعد از هفتهها که غذا نخورده بود، فقط پوست و استخوان بود.
مثال:
The old dog was skin and bone after weeks of not eating.
معنی فارسی کلمه skin-and-bone
:
پوست و استخوان، به وضعیتی اشاره دارد که شخص به شدت لاغر شده و گاهی اوقات به خاطر بیماری یا گرسنگی است.