معنی فارسی to oblige a friend

B1

به انجام دادن کاری برای رضایت و خوشحالی یک دوست، به ویژه زمانی که او نیاز به کمک دارد.

To do something that someone wants or needs, particularly as a favor.

example
معنی(example):

من تصمیم گرفتم به یک دوست لطف کنم و به او در جابجایی کمک کنم.

مثال:

I decided to oblige a friend by helping him move.

معنی(example):

او همیشه سعی می‌کند به دوستی که نیاز دارد لطف کند.

مثال:

She always tries to oblige a friend in need.

معنی فارسی کلمه to oblige a friend

: معنی to oblige a friend به فارسی

به انجام دادن کاری برای رضایت و خوشحالی یک دوست، به ویژه زمانی که او نیاز به کمک دارد.