معنی فارسی putidly

B1

به معنای به طرز واضح یا شفاف.

In a manner that is clear or unmistakable.

example
معنی(example):

او به طور پوتیدلی صحبت کرد و نیت‌هایش را واضح کرد.

مثال:

He spoke putidly, making his intentions clear.

معنی(example):

او به آرامی و به‌طور پوتیدلی از میان اتاق شلوغ عبور کرد.

مثال:

She moved putidly through the crowded room.

معنی فارسی کلمه putidly

: معنی putidly به فارسی

به معنای به طرز واضح یا شفاف.