معنی فارسی putteringly

B1

به آرامی و با دقت انجام دادن کارها، به ویژه در فعالیت‌های غیرسریع و غیرمهم.

In a slow and careful manner, often associated with unimportant tasks.

example
معنی(example):

او در تمام آخر هفته به آرامی در باغ کار کرد.

مثال:

He worked putteringly in the garden all weekend.

معنی(example):

او به آرامی حرکت کرد و هر قدم را با دقت برداشت.

مثال:

She moved putteringly, taking her time with every step.

معنی فارسی کلمه putteringly

: معنی putteringly به فارسی

به آرامی و با دقت انجام دادن کارها، به ویژه در فعالیت‌های غیرسریع و غیرمهم.