معنی فارسی puzzlings
B1چیزهایی که موجب سردرگمی یا سوال میشوند.
Things that confuse or perplex.
- NOUN
example
معنی(example):
گیجکنندگیهای زندگی گاهی اوقات میتواند طاقتفرسا باشد.
مثال:
The puzzlings of life can sometimes be overwhelming.
معنی(example):
او گیجکنندگیهایش را با دوستانش در میان گذاشت.
مثال:
She shared her puzzlings with her friends.
معنی فارسی کلمه puzzlings
:
چیزهایی که موجب سردرگمی یا سوال میشوند.