معنی فارسی pyramidate

B1

به هرمی کردن یا فرمی مشابه هرم، به ویژه در زمینهٔ طراحی و هنر اشاره دارد.

To shape or style something in a pyramidal form or structure.

example
معنی(example):

هنرمند تصمیم به هرمی کردن مجسمه‌اش برای اثر نمایشی گرفت.

مثال:

The artist chose to pyramidate his sculpture for dramatic effect.

معنی(example):

آنها می‌خواستند چیدمان باغ را به‌صورت هرمی تغییر دهند تا زیبایی بیشتری داشته باشد.

مثال:

They wanted to pyramidate the garden layout for better aesthetics.

معنی فارسی کلمه pyramidate

: معنی pyramidate به فارسی

به هرمی کردن یا فرمی مشابه هرم، به ویژه در زمینهٔ طراحی و هنر اشاره دارد.