معنی فارسی pyriform

B2

شکل پیازی؛ به شکلی اشاره دارد که شبیه به گلابی باشد.

Having the shape of a pear.

adjective
معنی(adjective):

Pear-shaped

example
معنی(example):

میوه به شکل پیازی بود و شبیه به گلابی بود.

مثال:

The fruit was pyriform, resembling a pear.

معنی(example):

شکل پیازی گلدان آن را بسیار منحصر به فرد کرده بود.

مثال:

The pyriform shape of the vase made it very unique.

معنی فارسی کلمه pyriform

: معنی pyriform به فارسی

شکل پیازی؛ به شکلی اشاره دارد که شبیه به گلابی باشد.