معنی فارسی pyrogentic
B1پیروژنیتیک به فعالیتها و عواملی اطلاق میشود که در تولید حرارت و تب نقش دارند.
Relating to activities or factors that induce fever or heat generation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فعالیت پیروژنتیک در طول آزمایش مشاهده شد.
مثال:
The pyrogentic activity was observed during the experiment.
معنی(example):
محققان بر روی عوامل پیروژنتیک تأثیرگذار بر سلامتی تمرکز کردند.
مثال:
Investigators focused on pyrogentic factors affecting health.
معنی فارسی کلمه pyrogentic
:
پیروژنیتیک به فعالیتها و عواملی اطلاق میشود که در تولید حرارت و تب نقش دارند.