معنی فارسی qid
B1qid، یک ابزار یا منبع مهم در انجام کارها.
A crucial tool or resource in carrying out tasks.
- OTHER
example
معنی(example):
او یک qid برای استفاده بعدی ذخیره کرد.
مثال:
He saved a qid for later use.
معنی(example):
qid برای پروژه حیاتی بود.
مثال:
The qid was crucial for the project.
معنی فارسی کلمه qid
:
qid، یک ابزار یا منبع مهم در انجام کارها.