معنی فارسی quadragintesimal
B2به معنای مقدار بسیار کوچک و ناچیز است.
Referring to a very small or insignificant quantity.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اندازهگیری به حدی کوچک بود که تقریباً بیاهمیت بود.
مثال:
The measurement was quadragintesimal, almost negligible.
معنی(example):
آنها تغییر را به عنوان کادریتناسبی توصیف کردند.
مثال:
They described the change as quadragintesimal.
معنی فارسی کلمه quadragintesimal
:
به معنای مقدار بسیار کوچک و ناچیز است.