معنی فارسی quadrifoliolate

B2

نوعی گیاه با چهار برگ که در زمینه‌های علمی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

A plant type characterized by having four leaflets, often examined in scientific research.

example
معنی(example):

گونه چهاربرگ با سایر خویشاوندانش متمایز است.

مثال:

The quadrifoliolate species stands out among its relatives.

معنی(example):

دانشمندان تنوع‌های چهاربرگی را در این منطقه مطالعه کردند.

مثال:

Scientists studied the quadrifoliolate variations in the region.

معنی فارسی کلمه quadrifoliolate

: معنی quadrifoliolate به فارسی

نوعی گیاه با چهار برگ که در زمینه‌های علمی مورد بررسی قرار می‌گیرد.