معنی فارسی quadrilingual

B1

کسی که به چهار زبان مختلف صحبت می‌کند.

Able to speak four languages fluently.

example
معنی(example):

او چهار زبانه است و به طرز روان چهار زبان صحبت می‌کند.

مثال:

She is quadrilingual, speaking four languages fluently.

معنی(example):

چهار زبانه بودن می‌تواند درک فرهنگی را افزایش دهد.

مثال:

Being quadrilingual can enhance cultural understanding.

معنی فارسی کلمه quadrilingual

: معنی quadrilingual به فارسی

کسی که به چهار زبان مختلف صحبت می‌کند.