معنی فارسی quadrilled
B1شکل یا طراحی را با استفاده از خطوط چهارگانه نمایان کردن.
Rendered in a quadrilateral form.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند طراحی را به شکل چهارگانه ایجاد کرد تا عمق را ایجاد کند.
مثال:
The artist quadrilled the design to create depth.
معنی(example):
او طرح را به شکل چهارگانه کرد تا بهتر قابل تجسم باشد.
مثال:
He quadrilled the layout for better visualization.
معنی فارسی کلمه quadrilled
:
شکل یا طراحی را با استفاده از خطوط چهارگانه نمایان کردن.