معنی فارسی quadrupedantic
B1چهارپایهنگر، برخوردی که به خصوصیات چهارپایه و دقت در جزئیات مرتبط است.
Pertaining to a pedantic focus on four-legged creatures or concepts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رویکرد چهارپایهنگر او درس را بسیار دشوار برای درک کرد.
مثال:
His quadrupedantic approach made the lesson very difficult to understand.
معنی(example):
تمایلهای چهارپایهنگر معلم معمولاً دانشآموزان را گیج میکرد.
مثال:
The teacher's quadrupedantic tendencies often confused the students.
معنی فارسی کلمه quadrupedantic
:
چهارپایهنگر، برخوردی که به خصوصیات چهارپایه و دقت در جزئیات مرتبط است.