معنی فارسی quadrupedantical
B1چهارپایهنگرانه، مرتبط با ویژگیهای خاص و جزئیات چهارپایهها.
Relating to an excessively detailed focus on quadrupeds.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت چهارپایهنگر توضیح او بیش از حد پیچیده بود.
مثال:
The quadrupedantical nature of his explanation was overly complicated.
معنی(example):
نظریههای چهارپایهنگر او متخصصان زیستشناسی را مجذوب کرد.
مثال:
Her quadrupedantical theories intrigued the zoologists.
معنی فارسی کلمه quadrupedantical
:
چهارپایهنگرانه، مرتبط با ویژگیهای خاص و جزئیات چهارپایهها.