معنی فارسی quaggy
B2جایی که زمین نرم و مرطوب است و معمولاً قابل راه رفتن نیست.
Soft, boggy, or marshy ground.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
زمین مرطوب و باتلاقی راه رفتن را سخت میکرد.
مثال:
The quaggy ground made it hard to walk.
معنی(example):
آنها از مناطق باتلاقی در زمین دوری کردند.
مثال:
They avoided the quaggy areas in the field.
معنی فارسی کلمه quaggy
:
جایی که زمین نرم و مرطوب است و معمولاً قابل راه رفتن نیست.