معنی فارسی quail
B1 /ˈkweɪl/بلدرچین، پرندهای کوچک و پرفته است که در بسیاری از نقاط جهان یافت میشود و تخم آن محبوب است.
A small ground-dwelling bird, often hunted for sport or food, known for its distinctive call.
- verb
verb
معنی(verb):
To waste away; to fade, to wither
معنی(verb):
To daunt or frighten (someone)
معنی(verb):
To lose heart or courage; to be daunted or fearful.
معنی(verb):
Of courage, faith, etc.: to slacken, to give way.
example
معنی(example):
ما یک بلدرچین را در حال پنهان شدن در بوتهها دیدیم.
مثال:
We spotted a quail hiding in the bushes.
معنی(example):
تخم بلدرچین در بسیاری از آشپزیها به عنوان یک خوراکی لذیذ شناخته میشود.
مثال:
Quail eggs are considered a delicacy in many cuisines.
معنی فارسی کلمه quail
:
بلدرچین، پرندهای کوچک و پرفته است که در بسیاری از نقاط جهان یافت میشود و تخم آن محبوب است.