معنی فارسی quaillike

B1

شبیه به بلدرچین، وصف ویژگی‌های ظاهری.

Resembling a quail in appearance or characteristics.

example
معنی(example):

این موجود ظاهری شبیه بلدرچین داشت.

مثال:

The creature had a quaillike appearance.

معنی(example):

پرهای آن شبیه بلدرچین بود و آن را منحصر به فرد می‌کرد.

مثال:

Its feathers were quaillike, making it unique.

معنی فارسی کلمه quaillike

: معنی quaillike به فارسی

شبیه به بلدرچین، وصف ویژگی‌های ظاهری.