معنی فارسی qualmishness
B1حالت یا کیفیت عدم اطمینان یا تردید.
The quality of being uneasy or uncertain.
- NOUN
example
معنی(example):
کیفیت نامطلوب او بر توانایی او در تصمیمگیری تأثیر گذاشت.
مثال:
Her qualmishness affected her ability to make decisions.
معنی(example):
کیفیت نامطلوب در اتاق در طول بحث قابل احساس بود.
مثال:
The qualmishness in the room was palpable during the discussion.
معنی فارسی کلمه qualmishness
:
حالت یا کیفیت عدم اطمینان یا تردید.