معنی فارسی qualmish
B1احساس عدم اطمینان یا دلتنگی، بهخصوص درباره یک تصمیم یا اقدام.
Feeling or exhibiting anxiety or hesitation, especially regarding a choice.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او احساس نگرانی درباره تصمیمی که گرفته بود داشت.
مثال:
He felt a qualmish feeling about the decision he had made.
معنی(example):
زمانی که او صحبت کرد، لحن نگرانی در صدایش وجود داشت.
مثال:
There was a qualmish tone in her voice when she spoke.
معنی فارسی کلمه qualmish
:
احساس عدم اطمینان یا دلتنگی، بهخصوص درباره یک تصمیم یا اقدام.