معنی فارسی quash

B2 /kwɑʃ/

لغو کردن یا باطل کردن یک قانون یا حکم، بخصوص در زمینه‌های قانونی.

To reject or annul a decision or ruling; to suppress or extinguish.

اپلیکیشن آموزش زبان با فیلم

verb

معنی(verb):

To defeat decisively.

مثال:

The army quashed the rebellion.

معنی(verb):

To crush or dash to pieces.

معنی(verb):

To void or suppress (a subpoena, decision, etc.).

example

معنی(example):

دیوان تصمیم گرفت حکم قبلی را لغو کند.

مثال:

The court decided to quash the earlier ruling.

معنی(example):

آنها سعی کردند شایعات مربوط به رویداد را سرکوب کنند.

مثال:

They attempted to quash the rumors about the event.

معنی فارسی کلمه quash

لغو کردن یا باطل کردن یک قانون یا حکم، بخصوص در زمینه‌های قانونی.