معنی فارسی quatch
B1quatch ممکن است به معنای لایهای از مواد یا اشیاء بر روی هم انباشته شده باشد.
A layer of materials or substances accumulated or layered over each other.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک لایه از برف روی چکمههایش داشت.
مثال:
He had a quatch of snow on his boots.
معنی(example):
لایهای از برگها زیر پا صدای خرد شدن ایجاد میکرد.
مثال:
The quatch of leaves made a crunching sound underfoot.
معنی فارسی کلمه quatch
:
quatch ممکن است به معنای لایهای از مواد یا اشیاء بر روی هم انباشته شده باشد.