معنی فارسی quenchlessness

B1

حالت یا ویژگی عدم تشنگی، یا عدم رضایت از وضعیت کنونی.

The state of being unquenched, especially in terms of desire or ambition.

example
معنی(example):

بی‌تشنگی آرزوهای او را به موفقیت رساند.

مثال:

The quenchlessness of his ambition drove him to success.

معنی(example):

بی‌تشنگی او برای ماجراجویی او را به کشف جهان ترغیب کرد.

مثال:

Her quenchlessness for adventure led her to explore the world.

معنی فارسی کلمه quenchlessness

: معنی quenchlessness به فارسی

حالت یا ویژگی عدم تشنگی، یا عدم رضایت از وضعیت کنونی.