معنی فارسی quirl

B1

چرخاندن یا پیچاندن به شکل غیرمتعارف.

To twist or curl in an unusual or playful way.

example
معنی(example):

او دوست دارد موهایش را به شکل‌های سرگرم‌کننده بچرخاند.

مثال:

She likes to quirl her hair into fun styles.

معنی(example):

کودک روبان را دور انگشتش خواهد چرخاند.

مثال:

The child will quirl the ribbon around her finger.

معنی فارسی کلمه quirl

: معنی quirl به فارسی

چرخاندن یا پیچاندن به شکل غیرمتعارف.