معنی فارسی quiverish

B1

حالتی که در آن فرد به دلیل ترس یا اضطراب احساس لرز کردن دارد.

A state in which a person feels trembling due to fear or anxiety.

example
معنی(example):

کودک لرزان نتوانست در یک جا آرام بنشیند.

مثال:

The quiverish child could not sit still.

معنی(example):

احساس لرزانی کردم و تصمیم گرفتم که یک استراحت بکنم.

مثال:

Feeling quiverish, I decided to take a break.

معنی فارسی کلمه quiverish

: معنی quiverish به فارسی

حالتی که در آن فرد به دلیل ترس یا اضطراب احساس لرز کردن دارد.