معنی فارسی quixotically
B2به شکلی غیرواقعبینانه و آرمانگرایانه عمل کردن.
In an exceedingly idealistic or impractical manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور خیالی در تلاشهایش برای نجات محیط زیست عمل کرد.
مثال:
She acted quixotically in her attempts to save the environment.
معنی(example):
او به طور خیالی باور داشت که میتواند به تنهایی دنیا را تغییر دهد.
مثال:
He quixotically believed he could change the world alone.
معنی فارسی کلمه quixotically
:
به شکلی غیرواقعبینانه و آرمانگرایانه عمل کردن.