معنی فارسی quixotry
B1مجموعهای از افکار، رفتارها یا اقداماتی که بر اساس آرمانگرایی و واقعیتگریزی است.
Excessive idealism or impracticality in thought or behavior.
- NOUN
example
معنی(example):
خیالپردازی او زیبا بود اما در نهایت به ناامیدی منتهی شد.
مثال:
Her quixotry was charming but ultimately led to disappointment.
معنی(example):
خیالپردازی ماجراجوییهای او دوستانش را هیجانزده کرد.
مثال:
The quixotry of his adventures excited his friends.
معنی فارسی کلمه quixotry
:
مجموعهای از افکار، رفتارها یا اقداماتی که بر اساس آرمانگرایی و واقعیتگریزی است.