معنی فارسی rabbinism

B2

سیستم فکری و عملی در یهودیت که بر اساس آراء و تفسیرات ربی‌ها بنا شده است.

The doctrine or practice of rabbinical authority in Judaism.

example
معنی(example):

ربی‌گرایی تأکید بر اهمیت تفسیرات ربی دارد.

مثال:

Rabbinism emphasizes the importance of rabbinic interpretations.

معنی(example):

بسیاری از دانشمندان ربی‌گرایی را برای درک قوانین یهودی مطالعه می‌کنند.

مثال:

Many scholars study rabbinism to understand Jewish law.

معنی فارسی کلمه rabbinism

: معنی rabbinism به فارسی

سیستم فکری و عملی در یهودیت که بر اساس آراء و تفسیرات ربی‌ها بنا شده است.