معنی فارسی rabbitmouth

B1

دهانی که بیشتر به دهن خرگوش شباهت دارد، به طور خاص در ویژگی‌ها و شکل آن.

A mouth that resembles that of a rabbit, especially in shape.

example
معنی(example):

این موجود دهن عجیبی شبیه خرگوش داشت که همیشه به نظر می‌رسید لبخند می‌زند.

مثال:

The creature had a peculiar rabbitmouth that seemed to smile all the time.

معنی(example):

دهان خرگوشی آن پر از دندان‌های ریز و تیز بود.

مثال:

Its rabbitmouth was filled with tiny, sharp teeth.

معنی فارسی کلمه rabbitmouth

: معنی rabbitmouth به فارسی

دهانی که بیشتر به دهن خرگوش شباهت دارد، به طور خاص در ویژگی‌ها و شکل آن.