معنی فارسی rabbling
B1صحبت کردن یا غرولند کردن به طور بیهدف یا شلوغ که ممکن است موجب سردرگمی شود.
Talking or behaving in a noisy or confused way
- VERB
example
معنی(example):
آنها ساعتها درباره سیاست غیبت کردند.
مثال:
They spent hours rabbling about politics.
معنی(example):
غیبت کردن در خلال بحثهای داغ رایج است.
مثال:
Rabbling is common during heated debates.
معنی فارسی کلمه rabbling
:
صحبت کردن یا غرولند کردن به طور بیهدف یا شلوغ که ممکن است موجب سردرگمی شود.