معنی فارسی rabidly

B1

به طرز افراطی و هیجان‌زده، معمولاً برای توصیف رفتارهای غیرمعمول و شدید.

In an extreme, fanatical, or wildly enthusiastic manner.

example
معنی(example):

سگ به شدت به هر کسی که عبور می‌کرد، پارس می‌کرد.

مثال:

The dog barked rabidly at anyone who passed by.

معنی(example):

او به شدت علیه تغییرات پیشنهادی بحث کرد.

مثال:

He argued rabidly against the proposed changes.

معنی فارسی کلمه rabidly

: معنی rabidly به فارسی

به طرز افراطی و هیجان‌زده، معمولاً برای توصیف رفتارهای غیرمعمول و شدید.