معنی فارسی rackle
B1راکلمه، به معنای منظم کردن یا قرار دادن در یک وضعیت مرتب.
To arrange or organize items in a neat or orderly manner.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت تا اقلام روی میز را مرتب کند.
مثال:
He decided to rackle the items on the table.
معنی(example):
منظور از راکلمه، به معنای مرتب کردن چیزی به صورت منظم است.
مثال:
To rackle means to organize something neatly.
معنی فارسی کلمه rackle
:
راکلمه، به معنای منظم کردن یا قرار دادن در یک وضعیت مرتب.