معنی فارسی raddled

B1

رادِل به معنای خسته و یا آسیب‌دیده به ویژه در مورد ظاهر است.

Looking tired and worn out, especially in appearance.

adjective
معنی(adjective):

Worn-out and broken-down.

example
معنی(example):

بعد از یک شب طولانی، او رادِل و خسته به نظر می‌رسید.

مثال:

After a long night, she looked raddled and tired.

معنی(example):

صفحات رادِل کتاب نشان‌دهنده‌ی سن آن است.

مثال:

The raddled pages of the book showed its age.

معنی فارسی کلمه raddled

: معنی raddled به فارسی

رادِل به معنای خسته و یا آسیب‌دیده به ویژه در مورد ظاهر است.