معنی فارسی radiantly
B1به طرز زیبا و درخشنده؛ به صورت تابناک و روشن.
In a radiant manner; emitting light or happiness.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با درخشش به سمت جمعیت لبخند زد.
مثال:
She smiled radiantly at the crowd.
معنی(example):
باغ در نور آفتاب بهاری به طور درخشانی زیبا بود.
مثال:
The garden was radiantly beautiful in the spring sunshine.
معنی فارسی کلمه radiantly
:
به طرز زیبا و درخشنده؛ به صورت تابناک و روشن.