معنی فارسی radiature
B2توزیع انرژی یا حرارت از یک منبع، مانند خورشید.
The distribution of energy or heat from a source, such as the sun.
- NOUN
example
معنی(example):
رادیاتور نقش مهمی در انتقال حرارت ایفا میکند.
مثال:
Radiature plays a crucial role in heat transfer.
معنی(example):
رادیاتور خورشید بر اقلیمهای جهانی تأثیر میگذارد.
مثال:
The radiature of the sun impacts global climates.
معنی فارسی کلمه radiature
:
توزیع انرژی یا حرارت از یک منبع، مانند خورشید.