معنی فارسی rag-tag
B1گروه ناهمگون، افرادی که در یک گروه با هم هستند اما از نظر ظاهری یا مهارت‌ها تفاوت‌های زیادی دارند.
A term used to describe a group of people that is disorganized or lacks uniformity.
- adjective
Unkempt, shabby, or in a state of disrepair.
He liked to wear an old ragtag coat that was so threadbare that he'd get sunburned through it.
Very diverse; having irregular and dissimilar components.
The guerrillas were a ragtag band of local thugs, former soldiers, displaced farmers, and political idealists.
گروه رنجور موفق شد بازی را در برابر تیم بهتر ببرد.
The rag-tag group managed to win the game against the better team.
با وجود اینکه گروهی ناهمگون بودند، آنها پیوند قوی شکل دادند.
Despite being a rag-tag bunch, they formed a strong bond.
معنی فارسی کلمه rag-tag
:
گروه ناهمگون، افرادی که در یک گروه با هم هستند اما از نظر ظاهری یا مهارت‌ها تفاوت‌های زیادی دارند.
