معنی فارسی raided
B1به یورش بردن، حمله کردن به یک مکان به طور ناگهانی با هدف تصرف یا آسیب رساندن.
To attack a place suddenly with the intention of taking or damaging something.
- verb
verb
معنی(verb):
To engage in a raid against.
مثال:
The police raided the gambling den.
معنی(verb):
To lure from another; to entice away from.
معنی(verb):
To indulge oneself by taking from.
مثال:
I raided the fridge for snacks.
example
معنی(example):
شهر شب گذشته توسط دزدان مورد یورش قرار گرفت.
مثال:
The town was raided by bandits last night.
معنی(example):
آنها تحت پوشش تاریکی به کمپ دشمن یورش بردند.
مثال:
They raided the enemy's camp under the cover of darkness.
معنی فارسی کلمه raided
:
به یورش بردن، حمله کردن به یک مکان به طور ناگهانی با هدف تصرف یا آسیب رساندن.
