معنی فارسی rakishly
B2شیوهای که فرد به طور غیررسمی و با خودباوری خاصی عمل میکند.
In a way that is charmingly unconventional or daring.
- ADVERB
example
معنی(example):
او کلاهی را با حالتی راکی بر روی سرش گذاشت.
مثال:
He wore his hat rakishly tilted to the side.
معنی(example):
بازیگر به شکل راکی به دوربین لبخند زد.
مثال:
The actor smiled rakishly at the camera.
معنی فارسی کلمه rakishly
:
شیوهای که فرد به طور غیررسمی و با خودباوری خاصی عمل میکند.