معنی فارسی rankness
B1بوی بد یا درجهای از بوی ناخوشایند، یا مراجعه به مقام و رتبه.
The quality of being rank; an unpleasant smell or status in a hierarchy.
- NOUN
example
معنی(example):
بوی بد باعث شد که همه اتاق را ترک کنند.
مثال:
The rankness of the smell made everyone leave the room.
معنی(example):
رتبهاش در سلسله مراتب زیر سؤال رفت.
مثال:
His rankness in the hierarchy was questioned.
معنی فارسی کلمه rankness
:
بوی بد یا درجهای از بوی ناخوشایند، یا مراجعه به مقام و رتبه.