معنی فارسی ransacked
B2تخریب و زیر و رو کردن یک مکان به منظور سرقت به صورت اتفاقی یا در یک عملیات مجرمانه.
Having been intensely searched and looted, usually with violence.
- verb
verb
معنی(verb):
To loot or pillage. See also sack.
معنی(verb):
To make a vigorous and thorough search of (a place, person) with a view to stealing something, especially when leaving behind a state of disarray.
مثال:
to ransack a house for valuables
معنی(verb):
To examine carefully; to investigate.
معنی(verb):
To violate; to ravish; to deflower.
example
معنی(example):
باند فروشگاه را مورد سرقت قرار داده و پول را دزدید.
مثال:
The gang ransacked the store and stole money.
معنی(example):
پس از گزارش خانه‌ای که مورد سرقت قرار گرفته بود، پلیس وارد شد.
مثال:
After the ransacked home was reported, the police arrived.
معنی فارسی کلمه ransacked
:
تخریب و زیر و رو کردن یک مکان به منظور سرقت به صورت اتفاقی یا در یک عملیات مجرمانه.
