معنی فارسی ratiocinant

B1

تحلیل‌گر، فردی که به فرآیند استدلال و تفکر منطقی می‌پردازد.

One who engages in ratiocination; a logical thinker.

example
معنی(example):

تحلیل‌گر مشکل را با دقت بررسی کرد.

مثال:

The ratiocinant analyzed the problem carefully.

معنی(example):

به عنوان یک تحلیل‌گر، او همیشه به دنبال استدلال منطقی است.

مثال:

As a ratiocinant, she always seeks logical reasoning.

معنی فارسی کلمه ratiocinant

: معنی ratiocinant به فارسی

تحلیل‌گر، فردی که به فرآیند استدلال و تفکر منطقی می‌پردازد.