معنی فارسی rationment
B1مدیریت سهم، تقسیم منابع محدود به شکلی منصفانه برای تضمین دسترسی همه به نیازهای اولیه.
The allocation of scarce resources or goods, especially during times of shortage or crisis.
- NOUN
example
معنی(example):
در دوران جنگ، مدیریت سهم برای اطمینان از اینکه همه غذا کافی دریافت کنند، ضروری بود.
مثال:
During the war, rationment was necessary to ensure everyone got enough food.
معنی(example):
مدیریت سهم کالاهای ضروری یک عمل رایج در شرایط بحران است.
مثال:
The rationment of essential goods is a common practice in crisis situations.
معنی فارسی کلمه rationment
:
مدیریت سهم، تقسیم منابع محدود به شکلی منصفانه برای تضمین دسترسی همه به نیازهای اولیه.