معنی فارسی rattel
B1راتل، صدای مختص جاندارانی مانند موش که ممکن است به گوش برسد.
A sound associated with small creatures like rats.
- NOUN
example
معنی(example):
شب گذشته صدای راتل را در زیر شیروانی شنیدم.
مثال:
I heard a rattel in the attic last night.
معنی(example):
راتل به طرز شگفتانگیزی برای چنین موجود کوچکی بلند بود.
مثال:
The rattel was surprisingly loud for such a small creature.
معنی فارسی کلمه rattel
:
راتل، صدای مختص جاندارانی مانند موش که ممکن است به گوش برسد.