معنی فارسی rattlemouse

B1

موش، نوعی جاندار کوچک که با صدای جیرجیر و سر و صدا شناخته می‌شود.

A small rodent known for its rattling sound.

example
معنی(example):

موش مرتعش به سرعت از روی زمین عبور کرد.

مثال:

The rattlemouse scurried quickly across the floor.

معنی(example):

من یک موش مرتعش را در گوشه دیدم.

مثال:

I spotted a rattlemouse hiding in the corner.

معنی فارسی کلمه rattlemouse

: معنی rattlemouse به فارسی

موش، نوعی جاندار کوچک که با صدای جیرجیر و سر و صدا شناخته می‌شود.